گل پسرگل پسر، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

امیرعلی هدیه خدا

دوستان امیرعلی

  چهارشنبه، دوستای من خاله فاطمه و خاله مطهره اومدن دیدن شما . خدایی با وجود برف شدیدی که می بارید و هوا خیلی سرد بود ، خیلی لطف کردن . شب هم ، دوستای خوبت ( تسنیم جان و مهدیار خان ) اومده بودن خونه مون. خیلی شب خوبی بود و کلی بهمون خوش گذشت. بالاخره تونشتیم با تسنیم عکس بگیریم ( دست و جیغ و هورا )           به قدری با نمک انگشت اشاره رو می خوره !!       پدرها و فرزندان البته جالب بود صد تا عکس گرفتیم تا چندتاش خوب در اومده . یا بچه ها تکون می خوردن یا باباها!!!!!     مادرها و بچه ها: اینم عکسای آتلیه مهدیار جون: &nb...
21 بهمن 1392

اولین جشن عروسی

سلام عسلی پنج شنبه گذشته (18/11/92) برای اولین بار رفتی جشن عروسی . من خیلی نگران بودم و می ترسیدم که شما اذیت بشی.  از صداها  می ترسیدی و گریه می کردی و کلی تو بغل بابا علی بیرون سالن بودی و بابا راه می بردنت . از طرفی هم هوا سرد بود  من نگران بودم که خدای نکرده سرما نخوری. به هر ترتیب اولین جشن عروسی رو سپری کردیم و چندتا از عکسهاش رو تو ادامه مطلب برات می ذارم.       امیرعلی ، بابا علی ، عرفان و عرشیا       ...
19 بهمن 1392

سه ماهگیت مبارک!

سلام گلم عسلم فردا شما به امید خدا وارد چهارمین ماه زندگیت می شی. پیشاپیش تبریک می گم.       آوا جون برام شاخ نذار !!!   این کار رو جدیدا یاد گرفتی. معمولا وسط خواب با این قیافه بیدار می شی. البته خیلی قشنگتره ولی نشد عکس بهتری بگیریم . چون زیاد تکون می خوردی.           اینم از عکسات با کیک تولدت . که تا حالا به دلیل مقارن بودن با محرم و صفر نتونسته بودیم برات کیک بگیریم.   ...
6 بهمن 1392

آرش و امیرعلی

سلام چند روز پیش آرش خان نی نی عمه نازی اومده بود دیدنمون. آرشی یکسال و یک ماه و بیست و هفت روز از شما بزرگتره. به زحمت چندتا عکس ازتون گرفتیم . چون یا شما همکاری نمی کردی یا آرش جون.   امیر علی به دوربین نگاه کن!   آخ کله ام ! امیر علی ، مثلا داشتیم عکس می انداختیما !!! چشاتو باز کن! این اردکه اینجا چی می گه ؟؟؟؟   ...
5 بهمن 1392
1